چاپرښته ۲۰۲۴ - ۲۰۱۵ افغانی بائبل
۱ ایمان عبارت از داشتن اطمینان به چیزهایی است که به آن امید داریم و اعتقاد به چیزهایی که نمیبینیم. ۲ از روی ایمان بود که مردم در گذشته مورد پذیرش خدا قرار گرفتند.
۳ ما از روی ایمان میدانیم که کاینات با کلام خدا خلق شد، طوری که چیزهای دیدنی از چیزهای نادیدنی به وجود آمد.
۴ از روی ایمان بود که قربانی هابیل بیشتر از قربانی قائن مورد پذیرش خدا قرار گرفت. او با ایمان خود در حضور خدا عادل شمرده شد و خدا هدیههای او را قبول کرد، از همین سبب هابیل با این که مُرده است، اما ایمان او به شکل نمونه با ما سخن میگوید.
۵ از راه ایمان خنوخ بدون آن که مرگ را ببیند، به عالم بالا انتقال یافت و دیگر کسی او را ندید، زیرا خدا او را بُرده بود. پیش از آن که به زندگی دیگر انتقال یابد، کلام خدا دربارۀ او شهادت میدهد که خدا از او خوشنود بود. ۶ اما بدون ایمان ممکن نیست که انسان خدا را خوشنود سازد، زیرا کسی که بهسوی خدا میآید باید ایمان داشته باشد که خدا وجود دارد و او به جویندهگان خود پاداش میدهد.
۷ از روی ایمان بود که نوح دربارۀ چیزهایی که واقع نشده بود هُشدار خدا را دریافت کرد و با ترس از خدا دست به کار شد و یک کشتی برای نجات خانوادۀ خود ساخت و به اینگونه دنیا محکوم گردید و نوح از راه ایمان عادل شمرده شد.
۸ از روی ایمان بود که ابراهیم وقتی امر خدا را در مورد رفتن به جایی که بعدها قرار بود مالک آن شود شنید، اطاعت نمود و بدون آن که بداند کجا میرود، حرکت کرد. ۹ از روی ایمان او مانند یک بیگانه در سرزمینی که خدا به او وعده داده بود، سرگردان شد و با اسحاق و یعقوب که در آن وعده با او شریک بودند، در خیمهها زندگی کرد. ۱۰ زیرا ابراهیم در انتظار شهری با تهداب استوار بود که مهندس و معمارش خداست.
۱۱ از روی ایمان، ساره با وجود این که پیر شده بود، توانایی یافت که طفل به دنیا بیاورد زیرا اطمینان داشت که خدا به وعدۀ خود وفا میکند. ۱۲ به این سبب از ابراهیم، آنهم یک مردی که تقریباً مُرده به شمار میرفت، نسلهای بیشمار مانند ستارهگان آسمان و ریگهای ساحل بحر پدید آمد.
۱۳ همۀ این کسان بدون این که وعدههای خدا را دریافت کنند، با ایمانداری مُردند اما آنها انجام وعدهها را از دور دیدند و با خوشی در انتظار آن بودند. آنها تصدیق کردند که در این دنیا، مسافر و بیگانهاند. ۱۴ وقتی آنها چنین میگفتند، آشکارا اعلام میکردند که در جستجوی وطن دیگری هستند. ۱۵ اگر آنها در فکر سرزمینی که آن را ترک کردند، میبودند فُرصت آن را داشتند که به آنجا دوباره برگردند. ۱۶ اما آنها علاقمند سرزمین بهتر یعنی سرزمین آسمانی بودند. به این جهت خدا شرم ندانست که خدای آنها خوانده شود، زیرا برای آنها شهری آماده کرده بود.
۱۷ از روی ایمان، ابراهیم وقتیکه مورد آزمایش خدا قرار گرفت، آماده شد تا یگانه فرزند خود اسحاق را به عنوان قربانی به خدا تقدیم کند، زیرا او وعدههای خدا را پذیرفته بود، ۱۸ هرچند خدا به او گفته بود که نسلی که من به تو وعده دادهام از طریق اسحاق خواهد بود. ۱۹ ابراهیم اطمینان داشت که خدا قادر است حتی اسحاق را پس از مرگ هم زنده گرداند. به عبارت دیگر مانند این بود که اسحاق را از مُردهگان بازیافت.
۲۰ از روی ایمان بود که اسحاق دو پسرانش، یعقوب و عیسو را برکت داد و از امور آینده سخن گفت.
۲۱ از روی ایمان بود که یعقوب وقتی نزدیک به مرگ بود، دو پسر یوسف را برکت داد و در حالیکه بر چوبدست خود خم شده بود، به عبادت پرداخت.
۲۲ از روی ایمان بود که یوسف وقتی از دنیا میرفت، دربارۀ بیرون رفتن قوم اسرائیل از مصر سخن گفت و در مورد انتقال استخوانهای خود هدایت داد.
۲۳ از روی ایمان بود که وقتی موسی تولد شد، پدر و مادرش چون دیدند که او کودک زیبایی است، او را مدت سه ماه در خانه پنهان کردند و از نافرمانی از امر پادشاه نترسیدند.
۲۴ از روی ایمان بود که وقتی موسی به بلوغیت رسید، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود. ۲۵ او تحمل سختیها با قوم برگزیدۀ خدا را بهتر از لذتهای زودگذر گناه دانست. ۲۶ تحمل رسوایی بهخاطر مسیح برای او ارزش بیشتر نسبت به گنجهای مصر داشت، زیرا او به پاداش آینده چشم دوخته بود.
۲۷ از روی ایمان بود که موسی مصر را ترک کرد و از خشم پادشاه نترسید، زیرا او مانند کسی که خدای نادیده را پیش چشمان خود میبیند، استوار بود.
۲۸ از روی ایمان بود که موسی عیدفِصَح را برقرار نمود و خونِ بره را پاشید تا فرشتۀ مرگ، اولباریهای اسرائیل را نکُشد.
۲۹ از روی ایمان بود که قوم اسرائیل از بحیرۀ سرخ مانند یک زمین خشک گذشتند اما وقتی مصریان کوشش کردند که از آن بگذرند، غرق شدند.
۳۰ از روی ایمانِ قوم اسرائیل بود که دیوارهای شهر اریحا پس از این که آنها هفت روز دَور آن گشتند، فروریخت. ۳۱ از روی ایمان بود که راحابِ فاحشه مانند دیگر افراد سرکش کُشته نشد، زیرا او از جاسوسان با صلح و سلامتی استقبال کرده بود.
۳۲ بیش از این برایتان چه بگویم؟ بیشتر وقت ندارم که دربارۀ جِدعون، باراق، شَمشون، یِفتاح، داوود، سموئیل و پیامبران دیگر سخن گویم. ۳۳ آنها از راه ایمان، سلطنتها را برانداختند و عدالت را برقرار ساختند. آنچه را که خدا به آنها وعده کرده بود، بهدست آوردند. حتی دهان شیرها را بستند، ۳۴ شعلههای آتش را خاموش ساختند و از دَم شمشیر رهایی یافتند. در حالیکه ضعیف بودند، اما قدرتمند شدند. در جنگ شجاع گشتند و لشکر بیگانهگان را تار و مار کردند. ۳۵ زنان، مُردهگان خود را دوباره زنده یافتند. یک عدۀ دیگر تا سرحد مرگ شکنجه شدند اما آزادی را نپذیرفتند تا در روز رستاخیز، زندگی بهتری بهدست آورند. ۳۶ عدۀ دیگر با سختیهای بسیار مانند مسخره شدن، شلاق خوردن و حتی زنجیر و زندان روبرو شدند. ۳۷ آنها سنگسار گردیدند، با اره دو نیم شدند و به شمشیر زده شدند. آنها با لباسهای از پوست گوسفند و بز در سرگردانی، فقر و ظلم و شکنجه زندگی میکردند. ۳۸ دنیا لیاقت آنها را نداشت. آنها در بیابانها و کوهستانها سرگردان بودند و در مغارهها و سوراخهای زیر زمین پناه میبُردند.
۳۹ همۀ آنها بهخاطر ایمانشان نیکنام شدند، ولی هیچیک از آنها وعدۀ خدا را دریافت نکرد، ۴۰ زیرا خدا برای ما نقشۀ بهتری در نظر داشت تا آنها بدون ما به کمال نرسند.