۰:۰۰ / ۰:۰۰

انجیل به گزارش یوحنا

فصل پنجم

شِفای مرد شل در روز سَبَت

۱بعد از آن عیسی برای شرکت در یکی از عیدهای یهودیان به اورشلیم رفت. ۲در اورشلیم نزدیک به جایی که به دروازۀ گوسفند مشهور بود، حوضی با پنج دالان وجود داشت که آن را به زبان ارامی بیت حسدا می گفتند. ۳در آنجا عده یی زیادی از معیوبین مانند اشخاص نابینا، لنگ و شل دراز کشیده بودند. [آنها منتظر حرکت آب بودند ۴زیرا هر چند وقت یکبار فرشتۀ خداوند به حوض آب داخل شده و آب را به حرکت در می آورد. اولین بیماری که بعد از حرکت آب به حوض داخل می شد، از هر مرضی که داشت شِفا می یافت.] ۵مردی در آنجا بود که سی و هشت سال مریض بود. ۶وقتی عیسی او را در آنجا خوابیده دید و فهمید که مدت زیادی است که او در آن وضعیت می باشد، از او پرسید: «آیا می خواهی خوب و سالم شوی؟» ۷مرد مریض جواب داد: «ای آقا، وقتی آب به حرکت می آید، کسی را ندارم که به من کمک کرده و مرا در حوض بیندازد. تا از جایم حرکت می کنم، شخص دیگری پیش از من داخل می شود.» ۸عیسی به او گفت: «برخیز، بسترت را بردار و برو!» ۹آن مرد همان لحظه شِفا یافت و بستر خود را برداشت و رفت.

آن روز، روز سَبَت بود ۱۰ به همین دلیل یهودیان به مردی که شِفا یافته بود، گفتند: «امروز روز سَبَت است، تو اجازه نداری بستر خود را ببری.» ۱۱او در جواب آنها گفت: «آن کسی که مرا شِفا داد، به من چنین گفت: بسترت را بردار و برو.» ۱۲از او پرسیدند: «چه شخصی به تو گفت بسترت را بردار و برو؟» ۱۳اما مردی که شِفا یافته بود او را نمی شناخت زیرا آن محل پُر از جمعیت بود و عیسی از آنجا رفته بود. ۱۴پس از آن عیسی او را در خانۀ خدا دید و به او گفت: «اکنون که شِفا یافته ای، دیگر گناه نکن مبادا به وضع بدتری دچار شوی.» ۱۵آن مرد رفت و به بزرگان یهود گفت: «کسی که مرا شِفا داده بود، عیسی است.» ۱۶پس بزرگان یهود به آزار و اذیت عیسی پرداختند، زیرا او این کار را در روز سَبَت انجام داده بود. ۱۷عیسی به آنها گفت: «پدرم تا اکنون کار می کند و من هم کار می کنم.» ۱۸پس بزرگان یهود تلاش بیشتر کردند تا او را به قتل برسانند چون او نه تنها روز سَبَت را شکسته بلکه خدا را نیز پدر خود خوانده و خود را با خدا برابر کرده بود.

عیسی صلاحیت خود را توضیح می دهد

۱۹پس عیسی به آنها جواب داد: «به یقین به شما می گویم که پسر هیچ چیزی از خود نمی تواند بکند مگر آنچه را ببیند که پدر انجام می دهد. هر چه پدر می کند، پسر هم می کند، ۲۰زیرا پدر، پسر را دوست دارد و هر آنچه خود می کند، به پسر نیز نشان می دهد و کارهای بزرگتر از این هم به او نشان داده خواهد شد تا شما تعجب کنید. ۲۱زیرا همان طور که پدر، مُرده گان را زنده می کند و به آنها زندگی می بخشد، پسر هم هر کسی را بخواهد، زنده می کند. ۲۲چون پدر بر هیچ کس داوری نمی کند، او تمام داوری را به پسر سپرده است، ۲۳تا آن که همه پسر را همان طور احترام کنند که پدر را احترام می کنند. کسی که پسر را احترام نمی کند پدری را که آن پسر را فرستاده، نیز احترام نکرده است.

۲۴به یقین به شما می گویم، هر کسی سخنان مرا بشنود و به فرستندۀ من ایمان بیاورد، زندگی ابدی دارد و هرگز بر او قضاوت نخواهد شد بلکه از مرگ رهایی یافته و به زندگی رسیده است. ۲۵به یقین به شما می گویم که زمانی می آید و در واقع همین حالا آمده است که مُرده گان صدای پسر خدا را خواهند شنید و هر کسی بشنود، زنده خواهد شد. ۲۶زیرا همان طور که پدر سرچشمۀ حیات است، به پسر هم این قدرت را بخشیده است تا سرچشمۀ حیات باشد ۲۷و به او صلاحیت داده تا داوری کند زیرا او پسر انسان است. ۲۸از این تعجب نکنید زیرا زمانی خواهد آمد که همۀ مُرده گان صدای او را شنیده ۲۹ و از قبرهای خود بیرون خواهند آمد، نیکوکاران برای زندگی ابدی و بدکاران برای داوری برخواهند خواست.

کارهای عیسی به او شهادت می دهند

۳۰من از خود نمی توانم کاری انجام دهم بلکه مطابق آنچه که می شنوم قضاوت می کنم و قضاوت من عادلانه است، زیرا در پی انجام خواسته های خودم نیستم بلکه ارادۀ پدری را انجام می دهم که مرا فرستاده است. ۳۱اگر من دربارۀ خودم شهادت بدهم، شهادت من درست نیست ۳۲ولی شخص دیگری است که دربارۀ من شهادت می دهد و می دانم که شهادت او دربارۀ من درست است. ۳۳ شما قاصدانی پیش یحیی فرستادید و او به حقیقت شهادت داد. ۳۴اما من به شهادت انسان نیاز ندارم بلکه به خاطر نجات شما این سخنان را می گویم. ۳۵یحیی مانند چراغ بود که می سوخت و می درخشید، و شما می خواستید برای مدتی در نور او شادمانی کنید. ۳۶اما من شاهد بزرگتر از یحیی دارم، یعنی کارهایی که پدر به من سپرده است تا آن را انجام دهم. پس همین کارهایی که می کنم، شهادت می دهند که پدر مرا فرستاده است. ۳۷ آن پدری که خودش مرا فرستاده است منبع شهادت من است. شما هرگز نه صدایش را شنیده اید نه صورتش را دیده اید، ۳۸و کلام او در شما ساکن نیست، زیرا به آن کسی که فرستاده است ایمان نمی آورید. ۳۹نوشته های پیامبران را خوب می خوانید، چون خیال می کنید که در آنها زندگی ابدی خواهید یافت اما همین نوشته ها دربارۀ من شهادت می دهند ۴۰ولی شما نمی خواهید پیش من بیایید تا زندگی ابدی را به دست آورید.

۴۱من از مردم توقع احترام ندارم. ۴۲اما شما را می شناسم که محبت خدا را در دل ندارید. ۴۳من به نام پدر خود آمده ام و شما مرا قبول نمی کنید، ولی اگر کسی به نام خود بیاید، او را می پذیرید. ۴۴چگونه می توانید ایمان بیاورید، وقتی که از یکدیگر توقع احترام دارید ولی احترامی را که از جانب خدا می آید نمی خواهید؟ ۴۵گمان نکنید که من در حضور پدر، شما را ملامت خواهم ساخت. یگانه کسی که شما را ملامت می نماید موسی است، همان کسی که به او امیدوار هستید. ۴۶اگر شما به موسی ایمان می داشتید، باید به من نیز ایمان می آوردید، زیرا او دربارۀ من نوشته است. ۴۷اما اگر به نوشته های او ایمان ندارید، چگونه می توانید سخنان مرا باور کنید؟»