برنامه رادیویی با خواندن آیه ۱-۹ (۳۰ دقیقه)
۱ بعد از آن عیسی برای شرکت در یکی از عیدهای یهودیان به اورشلیم رفت. ۲ در اورشلیم نزدیک به جایی که به دروازۀ گوسفند مشهور بود، حوضی با پنج دالان وجود داشت که آن را به زبان ارامی بیت حسدا می گفتند. ۳ در آنجا عده یی زیادی از معیوبین مانند اشخاص نابینا، لنگ و شل دراز کشیده بودند. [آنها منتظر حرکت آب بودند ۴ زیرا هر چند وقت یکبار فرشتۀ خداوند به حوض آب داخل شده و آب را به حرکت در می آورد. اولین بیماری که بعد از حرکت آب به حوض داخل می شد، از هر مرضی که داشت شِفا می یافت.] ۵ مردی در آنجا بود که سی و هشت سال مریض بود. ۶ وقتی عیسی او را در آنجا خوابیده دید و فهمید که مدت زیادی است که او در آن وضعیت می باشد، از او پرسید: «آیا می خواهی خوب و سالم شوی؟» ۷ مرد مریض جواب داد: «ای آقا، وقتی آب به حرکت می آید، کسی را ندارم که به من کمک کرده و مرا در حوض بیندازد. تا از جایم حرکت می کنم، شخص دیگری پیش از من داخل می شود.» ۸ عیسی به او گفت: «برخیز، بسترت را بردار و برو!» ۹ آن مرد همان لحظه شِفا یافت و بستر خود را برداشت و رفت.
آن روز، روز سَبَت بود ۱۰ به همین دلیل یهودیان به مردی که شِفا یافته بود، گفتند: «امروز روز سَبَت است، تو اجازه نداری بستر خود را ببری.» ۱۱ او در جواب آنها گفت: «آن کسی که مرا شِفا داد، به من چنین گفت: بسترت را بردار و برو.» ۱۲ از او پرسیدند: «چه شخصی به تو گفت بسترت را بردار و برو؟» ۱۳ اما مردی که شِفا یافته بود او را نمی شناخت زیرا آن محل پُر از جمعیت بود و عیسی از آنجا رفته بود. ۱۴ پس از آن عیسی او را در خانۀ خدا دید و به او گفت: «اکنون که شِفا یافته ای، دیگر گناه نکن مبادا به وضع بدتری دچار شوی.» ۱۵ آن مرد رفت و به بزرگان یهود گفت: «کسی که مرا شِفا داده بود، عیسی است.» ۱۶ پس بزرگان یهود به آزار و اذیت عیسی پرداختند، زیرا او این کار را در روز سَبَت انجام داده بود. ۱۷ عیسی به آنها گفت: «پدرم تا اکنون کار می کند و من هم کار می کنم.» ۱۸ پس بزرگان یهود تلاش بیشتر کردند تا او را به قتل برسانند چون او نه تنها روز سَبَت را شکسته بلکه خدا را نیز پدر خود خوانده و خود را با خدا برابر کرده بود.
۱۹ پس عیسی به آنها جواب داد: «به یقین به شما می گویم که پسر هیچ چیزی از خود نمی تواند بکند مگر آنچه را ببیند که پدر انجام می دهد. هر چه پدر می کند، پسر هم می کند، ۲۰ زیرا پدر، پسر را دوست دارد و هر آنچه خود می کند، به پسر نیز نشان می دهد و کارهای بزرگتر از این هم به او نشان داده خواهد شد تا شما تعجب کنید. ۲۱ زیرا همان طور که پدر، مُرده گان را زنده می کند و به آنها زندگی می بخشد، پسر هم هر کسی را بخواهد، زنده می کند. ۲۲ چون پدر بر هیچ کس داوری نمی کند، او تمام داوری را به پسر سپرده است، ۲۳ تا آن که همه پسر را همان طور احترام کنند که پدر را احترام می کنند. کسی که پسر را احترام نمی کند پدری را که آن پسر را فرستاده، نیز احترام نکرده است.
۲۴ به یقین به شما می گویم، هر کسی سخنان مرا بشنود و به فرستندۀ من ایمان بیاورد، زندگی ابدی دارد و هرگز بر او قضاوت نخواهد شد بلکه از مرگ رهایی یافته و به زندگی رسیده است. ۲۵ به یقین به شما می گویم که زمانی می آید و در واقع همین حالا آمده است که مُرده گان صدای پسر خدا را خواهند شنید و هر کسی بشنود، زنده خواهد شد. ۲۶ زیرا همان طور که پدر سرچشمۀ حیات است، به پسر هم این قدرت را بخشیده است تا سرچشمۀ حیات باشد ۲۷ و به او صلاحیت داده تا داوری کند زیرا او پسر انسان است. ۲۸ از این تعجب نکنید زیرا زمانی خواهد آمد که همۀ مُرده گان صدای او را شنیده ۲۹ و از قبرهای خود بیرون خواهند آمد، نیکوکاران برای زندگی ابدی و بدکاران برای داوری برخواهند خواست.
۳۰ من از خود نمی توانم کاری انجام دهم بلکه مطابق آنچه که می شنوم قضاوت می کنم و قضاوت من عادلانه است، زیرا در پی انجام خواسته های خودم نیستم بلکه ارادۀ پدری را انجام می دهم که مرا فرستاده است. ۳۱ اگر من دربارۀ خودم شهادت بدهم، شهادت من درست نیست ۳۲ ولی شخص دیگری است که دربارۀ من شهادت می دهد و می دانم که شهادت او دربارۀ من درست است. ۳۳ شما قاصدانی پیش یحیی فرستادید و او به حقیقت شهادت داد. ۳۴ اما من به شهادت انسان نیاز ندارم بلکه به خاطر نجات شما این سخنان را می گویم. ۳۵ یحیی مانند چراغ بود که می سوخت و می درخشید، و شما می خواستید برای مدتی در نور او شادمانی کنید. ۳۶ اما من شاهد بزرگتر از یحیی دارم، یعنی کارهایی که پدر به من سپرده است تا آن را انجام دهم. پس همین کارهایی که می کنم، شهادت می دهند که پدر مرا فرستاده است. ۳۷ آن پدری که خودش مرا فرستاده است منبع شهادت من است. شما هرگز نه صدایش را شنیده اید نه صورتش را دیده اید، ۳۸ و کلام او در شما ساکن نیست، زیرا به آن کسی که فرستاده است ایمان نمی آورید. ۳۹ نوشته های پیامبران را خوب می خوانید، چون خیال می کنید که در آنها زندگی ابدی خواهید یافت اما همین نوشته ها دربارۀ من شهادت می دهند ۴۰ ولی شما نمی خواهید پیش من بیایید تا زندگی ابدی را به دست آورید.
۴۱ من از مردم توقع احترام ندارم. ۴۲ اما شما را می شناسم که محبت خدا را در دل ندارید. ۴۳ من به نام پدر خود آمده ام و شما مرا قبول نمی کنید، ولی اگر کسی به نام خود بیاید، او را می پذیرید. ۴۴ چگونه می توانید ایمان بیاورید، وقتی که از یکدیگر توقع احترام دارید ولی احترامی را که از جانب خدا می آید نمی خواهید؟ ۴۵ گمان نکنید که من در حضور پدر، شما را ملامت خواهم ساخت. یگانه کسی که شما را ملامت می نماید موسی است، همان کسی که به او امیدوار هستید. ۴۶ اگر شما به موسی ایمان می داشتید، باید به من نیز ایمان می آوردید، زیرا او دربارۀ من نوشته است. ۴۷ اما اگر به نوشته های او ایمان ندارید، چگونه می توانید سخنان مرا باور کنید؟»