برنامه رادیویی بیشتر در مورد آیه ۱-۲۳ (۳۰ دقیقه)
۱سپس موسی و هارون به نزد فرعون رفتند و گفتند: «خداوند، خدای بنی اسرائیل، چنین می فرماید: بگذار قوم برگزیدۀ من به بیابان بروند تا مراسم عید را به احترام من بجا آورند.» ۲اما فرعون گفت: «خداوند کیست که من باید به سخنان او گوش بدهم و بنی اسرائیل را آزاد کنم؟ من خداوند را نمی شناسم و بنی اسرائیل را هم آزاد نمی کنم.» ۳آن ها در جواب گفتند: «خدای عبرانیان خود را بر ما ظاهر کرده است. به ما اجازه بده که به یک سفر سه روزه به بیابان برویم تا برای خداوند، خدای خود قربانی کنیم. اگر ما این کار را نکنیم، او ما را بوسیلۀ مرض یا جنگ نابود خواهد کرد.» ۴پادشاهِ مصر به موسی و هارون گفت: «چرا می خواهید مردم را از کار شان باز دارید؟ آن ها را سر کار شان برگردانید. ۵تعداد قوم شما زیاد شده است و حالا می خواهید از کار دست بکشید؟»
۶در همان روز فرعون به کارفرمایان مصری و ناظران عبرانی امر کرده گفت: ۷«دیگر برای خشت مالی به آن ها کاه ندهید و آن ها را مجبور سازید که خود شان کاه جمع کنند. ۸تعداد خشت هایی هم که می مالند باید به اندازۀ گذشته باشد و حتی یک عدد هم کمتر نباشد، زیرا آن ها تنبلی می کنند و به خاطر همین است که می گویند می خواهیم برویم و برای خدای خود قربانی کنیم. ۹این مردم را چنان به کار مصروف سازید تا فرصتی برای شنیدن سخنان بیهوده نداشته باشند.»
۱۰پس کارفرمایان و ناظران رفتند و به بنی اسرائیل گفتند که فرعون چنین می گوید: «من دیگر کاه به شما نخواهم داد. ۱۱خودتان بروید و از هر کجا که می توانید کاه برای خود جمع کنید و تعداد خشتها نباید کمتر از پیشتر باشد.» ۱۲پس آن ها در سرتاسر مصر پراگنده شدند تا به جای کاه، خاشاک جمع کنند. ۱۳کارفرمایان مرتب بر آن ها فشار می آوردند که تعداد خشتها به اندازۀ سابق، یعنی وقتیکه کاه به آن ها داده می شد، باشد. ۱۴کارفرمایان مصری، ناظران اسرائیلی را می زدند که چرا تعداد خشت هائی که می سازند، به اندازۀ روزهای گذشته نیست.
۱۵پس ناظران عبرانی به نزد فرعون رفتند و گریه کنان از او تقاضای کمک کردند و گفتند: «چرا با غلامان خود اینطور رفتار می کنی؟ ۱۶کاه به غلامانت نمی دهند و می گویند که باید خشت بسازیم و مرتب ما را تازیانه می زنند در صورتی که تقصیر از کارفرمایان خودت می باشد.» ۱۷فرعون گفت: «شما تنبل هستید و نمی خواهید کار کنید. از این جهت است که می گوئید برویم و برای خداوند قربانی کنیم. ۱۸حالا به سر کار خود برگردید. کاه به شما داده نخواهد شد و تعداد خشت هایی هم که می سازید باید به اندازۀ سابق باشد.» ۱۹وقتی به ناظران اسرائیلی گفته شد که تعداد خشت ها باید به اندازه روزهای قبل باشد، فهمیدند که در وضع بدی قرار دارند.
۲۰چون از نزد فرعون بیرون رفتند، دیدند که موسی و هارون منتظر آن ها ایستاده اند. ۲۱پس به آن ها گفتند: «خداوند می داند که چه کار کرده اید و شما را مجازات خواهد کرد! زیرا شما بین ما و مأمورین فرعون دشمنی انداخته و بهانه ای به دست آن ها داده اید تا ما را بکشند.»
۲۲پس موسی بار دیگر نزد خداوند برگشت و عرض کرد: «خداوندا، چرا با قوم برگزیدۀ خود بد رفتاری می کنی و چرا مرا فرستادی؟ ۲۳چون از وقتی که به نزد فرعون رفتم تا پیام تو را برسانم او با قوم من با ظلم و ستم رفتار می کند و تو هم هیچ کاری نمی کنی و به داد آن ها نمی رسی.»