۰:۰۰ / ۰:۰۰

انجیل به گزارش یوحنا

فصل نهم

عیسی کور مادر زاد را شِفا می بخشد

۱ وقتی عیسی از محلی می گذشت، مردی را دید که کور مادر زاد بود. ۲ شاگردانش از او پرسیدند: «ای استاد، این مرد به علت گناه چه کسی نابینا تولد شده است؟ به علت گناه خودش یا والدینش؟» ۳ عیسی جواب داد: «نه گناه خودش بود و نه گناه والدینش بلکه تا کارهای خدا در وجود او آشکار گردد. ۴ تا وقتی که روز است، باید کارهای خدا را که مرا فرستاده است انجام دهیم. وقتی شب می آید، آنگاه هیچ کس نمی تواند کاری کند. ۵ تا هنگامی که در جهان هستم، نور جهان هستم.» ۶ وقتی این را گفت آب دهان بر زمین انداخت و با آن گِل ساخت و گِل را به چشمان کور مالیده، ۷ به او گفت: «به حوض سیلوام برو (که به معنای فرستاده است) و چشمانت را بشوی.» آن مرد رفت و چشمانش را شُست و از آنجا بینا بازگشت.

۸ پس همسایه گان و کسانی که قبلاً او را در حال گدایی دیده بودند، گفتند: «آیا این همان کسی نیست که اینجا نشسته بود و گدایی می کرد؟» ۹ بعضی گفتند: «این همان شخص است.» اما دیگران گفتند: «این مرد شبیه اوست.» ولی آن مرد خودش به تأکید می گفت: «من همان شخص هستم.» ۱۰ پس آنها به او گفتند: «چگونه چشمان تو بینا شد؟» ۱۱ او جواب داده گفت: «مردی که عیسی نام دارد، گِل ساخت و به چشمان من مالید و به من گفت که به حوض سیلوام برو و روی خود را بشوی. من هم رفتم، شُستم و بینا شدم.» ۱۲ پس آنها به او گفتند: «آن شخص کجاست؟» جواب داد: «نمی دانم.»

تحقیق دربارۀ شِفای کور مادر زاد

۱۳ آنها مردی را که قبلاً نابینا بود، نزد فریسیان بُردند ۱۴ زیرا آن روزی که عیسی گِل ساخته چشمان او را باز کرده بود، روز سَبَت بود. ۱۵ پس یکبار دیگر فریسیان از مرد پرسیدند که چگونه بینایی اش را به دست آورده است. او به آنها گفت: «او بر چشمانم گِل مالید و من شُستم و حالا می بینم.» ۱۶ پس عده یی از فریسیان گفتند: «آن شخص از جانب خدا نیست، زیرا که روز سَبَت را رعایت نمی کند.» دیگران گفتند: «یک شخص گناهکار چگونه می تواند چنین نشانه هایی انجام دهد؟» و در میان آنها دو دسته گی به وجود آمد.

۱۷ آنها باز هم از آن شخص که قبلاً نابینا بود پرسیدند: «تو دربارۀ آن کسی که چشمان تو را باز کرد، چه می گویی؟» او گفت: «او یک پیامبر است.» ۱۸ ولی بزرگان یهود باور نمی کردند که او کور بوده و بینایی خود را باز یافته باشد، تا این که پدر و مادر او را خواستند. ۱۹ از آنها پرسیدند: «آیا این پسر شماست که می گویید، کور به دنیا آمده است؟ پس اکنون چطور می بیند؟» ۲۰ مادر و پدر او در جواب گفتند: «ما می دانیم که او پسر ماست و نابینا به دنیا آمده است. ۲۱ اما این را نمی دانیم که او اکنون چگونه می بیند، یا چه کسی چشمان او را باز کرده است. او بالغ است و از خودش بپرسید، او می تواند دربارۀ خود سخن گوید.» ۲۲ پدر و مادر او چنین گفتند، زیرا که از بزرگان یهود می ترسیدند، چون آنها از پیش توافق کرده بودند که هر کسی اقرار کند که عیسی، مسیح است، باید از کنیسه بیرون رانده شود. ۲۳ از این رو پدر و مادر آن مرد گفتند: «او بالغ است، از خودش بپرسید.»

۲۴ پس آنها یکبار دیگر آن مردی را که کور بود، خواستند و به او گفتند: «سوگند یاد کن که حقیقت را خواهی گفت. ما می دانیم که این مرد یک شخص گناهکار است.» ۲۵ او جواب داده گفت: «این که او گناهکار است یا نه، من نمی دانم، فقط یک چیز را می دانم که کور بودم و اکنون می بینم.» ۲۶ پس آنها باز به او گفتند: «او با تو چه کرد؟ چگونه چشمان تو را باز نمود؟» ۲۷ او به آنها جواب داد: «من همین حالا به شما گفتم، ولی شما گوش نکردید. چرا می خواهید دوباره آن را بشنوید؟ آیا شما هم می خواهید شاگرد او شوید؟» ۲۸ پس آنها به او دشنام داده و گفتند: «تو خودت شاگرد او هستی، ما شاگرد موسی می باشیم. ۲۹ ما می دانیم که خدا با موسی سخن گفت، ولی در مورد این شخص ما نمی دانیم که از کجاست.» ۳۰ آن مرد در جواب آنها گفت: «چه یک چیز عجیبی! شما نمی دانید که او از کجاست، در حالی که چشمان مرا بینایی بخشیده است. ۳۱ همۀ ما می دانیم که خدا دعای گناهکاران را نمی پذیرد، ولی اگر کسی خدا ترس باشد و ارادۀ خدا را بجا آورد، خدا او را می شنود. ۳۲ از ابتدای پیدایش عالم شنیده نشده است که کسی چشمان کور مادر زادی را باز کرده باشد. ۳۳ اگر این مرد از خدا نمی بود، نمی توانست چنین کاری بکند.» ۳۴ آنها در جواب او گفتند: «آیا تو که در گناه متولد شده ای، به ما درس می دهی؟» و بعد او را از کنیسه بیرون کردند.

کور واقعی کیست؟

۳۵ وقتی عیسی شنید که او را از کنیسه بیرون رانده اند، او را پیدا کرد و از او پرسید: «آیا به پسر انسان ایمان داری؟» ۳۶ آن مرد جواب داده گفت: «ای آقا، او کیست تا به او ایمان آورم؟» ۳۷ عیسی به او گفت: «تو او را دیده ای و او همان کسی است که اکنون با تو سخن می گوید.» ۳۸ او گفت: «ای خداوند، ایمان دارم» و در برابرش روی به زمین افتاد.

۳۹ عیسی سپس گفت: «من برای داوری به این جهان آمده ام تا اشخاص کور بینا و مردم بینا، کور شوند.» ۴۰ بعضی از فریسیان که همراه او بودند، این سخنان را شنیدند و به او گفتند: «آیا ما هم کور هستیم؟» ۴۱ عیسی به ایشان گفت: «اگر کور می بودید گناهی نمی داشتید اما چون می گویید بینا هستیم، پس گناهکار باقی می مانید.